در آتشم از ماتم هشت شوّال
سه شنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۰۱ ق.ظ
دارم دلی از امید و غم مالامال
در آتشم از ماتم هشت شوّال
اما به تو و ظهور تو دل بستم
بازآی که برپا شود این صحن امسال
*
با آمدنت اگر قیامت برپاست
تیغ تو بلای جان وهابی هاست
در مقدمت ای منتقم آل الله
این گنبدِ ریخته، به پا خواهد خاست
***
تا بوده و هست درد و غم باشد، آه
داغی به دل اهل کرم باشد، آه
ای شهر مدینه! بی وفایی تا کی؟
کی دیده «کریم» بی حرم باشد، آه
*
با بی کسی و غربت و غم می سازیم
با شیون و آه دم به دم می سازیم
سوگند به آن چهار قبر خاکی
یک روز برایتان حرم می سازیم
یوسف رحیمی
۹۳/۰۵/۱۴